برزخ ارباب ❤️ ❤️ پارت پنجم
01:48 1402/10/06 | السانا عطاپور
برزخ ارباب ❤️ ❤️ پارت پنجم

#برزخ.ارباب
#پارت_5

♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️



لبخندی زدم اما با یادآوری خونوادم قیافه ام غمگین شد که گفت:

_ چیشد عزیزم؟
_ مامان بابام الان از نبودنم با خبر شدن و حتما کلی نگران شدن!
_ ولی اونا نذاشتن ما به هم برسیم!
_ میدونم
_ یعنی پشیمون شدی؟
_ نه نه، اصلا از اینکه الان اینجا پیش توام پشیمون نیستم!

موهام رو از روی پیشونیم کنار زد و گفت:

_ واقعا؟
_ آره اگه به عقب برگردیم هم دوباره اینکار رو میکنم

لبخندی زد و گفت:

_ پس نگران اونا هم نباش، بالاخره برمیگردیم پیششون
_ اونا قبولمون میکنن نه؟
_ آره چرا نکنن؟
_ نمیدونم

سرم رو تو آغوش گرفت و گفت:

_ من میدونم که قبولمون میکنن، حتی بخاطر ما هم نشده به خاطر نوه های تپل مپلشون قبول میکنن!

|🌙| ✨👉🏾「 𝐉𝐨𝐢𝐧↬@Romaan__Nab...」

قدرت گرفته از بلاگیکس ©